سعید بیابانکی متولد ۱۳۴۷ در خمینیشهر شاعر ایرانی است.[۱] او عضو شورای سیاست گذاری جشنواره شعر فجر بوده است.[۲]
سعید بیابانکی متولد چهارم مهر ۱۳۴۷ در شهرستان خمینی شهر یا همان سده سابق در استان اصفهان است. نیاکان او اهل منطقه خور و بیابانک نایین اصفهان هستند و به گونهای به خاندان یغمای جندقی شاعر قرن ۱۳ و حبیب یغمایی شاعر و پژوهشگر معاصر متصل اند. بیابانکی شاعری را از سال ۱۳۶۲ در سن ۱۵ سالگی به تشویق اصغر حاج حیدری شاعر سدهی که مستخدم مدرسه بود آغاز کرد و به تدریج با ورود به انجمن ادبی سروش و انجمن ادبی صائب اصفهان در محضر استادانی چون صاعد اصفهانی ، خسرو احتشامی ، محمد مستقیمی و خلیل بلدی تلمذ کرد. اولین کتاب شعر او با نام ردپایی بر برف در سال ۶۹ توسط حوزه هنری منتشر شد که در مقدمه کتاب ادبیات ایران را به تولد شاعری صاحب ذوق با طبعی لطیف بشارت داده بود؛ ولی شهرت بیابانکی به عنوان یک شاعر صاحب سبک با زبانی محکم در سال ۱۳۷۶ با انتشار کتاب نیمی از خورشید اتفاق افتاد... این کتاب بیابانکی را به عنوان شاعری با زبان خاص و متفاوت به شعر ایران معرفی کرد. بیابانکی تحصیلات خود را در سال ۱۳۷۲ رشته کامپیوتر در دانشگاه اصفهان به پایان رساند؛ و در سال ۱۳۸۸ نیز از دانشگاه اصفهان نشان درجه یک طلایی دریافت کرد. این نشان به کسانی داده میشود که در حوزههای علمی و فرهنگی به جایگاه شایستهای در کشور رسیده باشند.[۳] او هماکنون ساکن تهران است. بیابانکی تا به حال مدیر روابط عمومی اداره ارشاد اصفهان دبیر جشنواره شعر و داستان جوان سوره عضو شورای عالی شعر صدا و سیما و عضو شورای سیاست گذاری جشنواره شعر فجر بوده است؛ و هم اکنون عضو شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. سعید بیابانکی بارها به دعوت دانشگاهها و مراکز فرهنگی به کشورهای هندوستان، تاجیکستان، ترکیه، سوریه، امارات و ... دعوت شده است. سعید بیابانکی علاوه بر شاعری در امر مجری گری هم تواناست و بیشتر کنگرههای بزرگ ادبی کشور را اجرا کرده و به عنوان گوینده و مجری صدا و سیما هم خوش درخشیده است.
بیابانکی نخستین کتاب شعر خود را در سال ۱۳۶۹ منتشر کرد. او در قالب کلاسیک فارسی شعر میسراید. وی در حوزه طنز نیز اشعاری دارد.
شعری از او به نام زنده رود در کتاب فارسی سوم راهنمایی به چاپ رسیده است.[۴] به نوشته هاشم کرونی، در آثار بیابانکی کشمکش درونی، افسوس و دریغ مشاهده میشود. از ویژگیهای آن این است که احساس زندگی و بازندگی را با هم میآمیزد. او شهرت بیابانکی را ناشی از «سرودههای دلنشین مذهبیاش» و شعرهای وی را دارای قابلیتهای فراوان تکنیکی و زبانی میداند. بیابانکی در قالبهای سنتی و سپید شعرهای زیادی دارد؛ ولی در قالب غزل و چارپاره آثار قابل توجه تری خلق کرده است. چارپارههای او به تعبیر منتقدان از نمونههای برتر چارپاره در سالهای پس از انقلاب است. موسوی گرمارودی معتقد است چارپارههای بیابانکی در کتاب سنگچین از بهترین چارپارههای شاعران دهه چهل و پنجاه به مراتب بهتر است. در چارپارههای بیابانکی به مفاهیمی مثل عشق، مذهب زندگی شهدا مسایل اجتماعی و تاریخی و احیای خرده فرهنگها پرداخته شده است. بیابانکی در زمینه شعرهای عاشقانه آیینی و اجتماعی و طنز آثار مشهوری دارد که در حافظه خیلیها جای گرفته است.
این بیت از سرودههای او بسیار مشهور است:
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر ... چون شیشهٔ عطری که درش گم شده باشد
شاعری با دبیر کنگره گفت:
حال و روز مرا نمی دانی،
بنده یک شاعر اولوالعزمم
شهره در نطق و در سخن دانی
داوران گر برندهام نکنند
خود زنی میکنم به آسانی
خودکشی میکنم به طرز فجیع
آن چنانی که افتد و دانی
میروم ماهواره میگویم
: مرگ بر داوران ایرانی
اصلاً از فرط فقر و بیکاری
میشوم شاعری خیابانی ... !
[۵]