مهدی اخوان ثالث (۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران)، شاعر پرآوازه و موسیقیپژوه ایرانی بود. نام و تخلص وی در اشعارش م. امید بود.
اشعار او زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر
کشیدهاست؛ همچنین دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و
نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه است.
اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای مانده است. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقیایی بود.[۱]
پدر او که علی نام داشت، یکی از سه برادری بود که از فهرج در استان یزد به مشهد کوچیده بود و از این رو آنان نام خانوادگیشان را اخوان ثالث به معنی برادران سهگانه گذاشتند.[۲]
چیرهدستی اخوان در شعر حماسی است. او درونمایههای حماسی را در شعرش به کار میگیرد و جنبههایی از این درونمایهها را به استعاره و نماد آراسته میکند.
به گفته برخی از منتقدین، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیامآوری روی آورده و از نظر عقیدتی آمیزهای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالتخواهانه پدیدآورده و در این راه، گاه ایراندوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده است. در واقع اخوان ثالث شعر را چنین تعریف میکند: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار میگیرد.
اما اخوان این موضوع را نمیپذیرفت و در این باره گفته است: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم. هرکس قافیه را میشناسد، عقده عدالت دارد. قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است… گهگاه فریادی و خشمی نیز داشتهام.»
شعرهای اخوان در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازهای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تأثیری عمیق داشته است.
هنر اخوان در آمیزش شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته، مجموعهای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در همنسلان او و نسلهای بعد گذاشت.[۳]
دیدگاههای اخوان ثالث که در شعر او آشکار است، نقد شده است. نادر ابراهیمی گفت که «مهدی اخوان ثالث، کینهاش به عرب، یک کینهٔ ایستای بهمیراثرسیده است نه کینهٔ اندیشگی و پویا. او عرب را دقیقاً و برای همیشه همان عربِ هزار و پانصد سال پیش میداند، که برجای مانده است و تکان نمیخورد: یک ملّتِ واحدِ یکپارچه، بدون کمترین تغییر قشری، طبقاتی، ملّی، تاریخی، اجتماعی، و سیاسی:بدخون، بدنژاد، فاسد بالذّاته… او صدّام را بهدلیل عرب بودنش، یزید میداند نه بهدلیل عاملِ استعمار بودنش.»[۴] سپس میگوید که «هیچ شاعری در عصر ما - و شاید در جملگی اعصار - بهقدر اخوان ثالث، نامها و نشانیهای بومی و ملّی را در شعر خود بهکار نگرفته است.»
بااینکه او نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد ۲۸ مرداد از سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد با نیما یوشیج و شیوه سرایندگی او آشنا شد. شاهکار اخوان ثالث شعر زمستان است.[۳][۳] گفته میشود او از نزدیک شدن به صاحبان قدرت به همان اندازه پرهیز داشت که از پیوستن به صف انقلابیان. سید علی خامنهای،
در سال ۱۳۷۳ در یکی از دیدارهایش با مسئولان فرهنگی کشور دربارهٔ مهدی
اخوان ثالث میگوید: پس از انقلاب با او تماس گرفته و تلاش کرده او را به
همکاری با جمهوری اسلامی ترغیب کند. اما اخوان پاسخ داده: بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه خامنهای میگوید: گوشی را گذاشتم و تا آخر هم سراغ او نرفتیم.
در فروردین سال ۱۳۶۹ هم خامنهای در جمع شاعران اهل مشهد دربارهٔ اخوان
میگوید: نمیتوانید بروید با او بنشینید، چون او اصلاً شماها را نفی
میکند؛ شماها هم او را به کلی از رگ و ریشه نفی میکنید. میبینید که این
راه بسته است. اخوان درپی رد دعوت خامنهای برای همکاری با محدودیتها و
بیمهریهای زیادی روبرو شد.[۵][۶] به گفته فرج سرکوهی
بعد از اینکه اخوان از همکاری با خامنهای سر باز زد، در جواب او را کتک
زدند و حقوق بازنشستگی اش را قطع کردند، خامنهای در خطبه نماز جمعه او را هیچ خواند و اخوان در پاسخ شعر هیچم و چیزی کم را سرود.[۷][۸]
مرتضی امیری اسفندقه این شعر را نامربوط به این موضوع و در ادامهٔ هیچسراییهای شاعرانی چون خاقانی، حافظ، بیدل و سهراب سپهری میداند و از رابطهٔ عاطفی اخوان با علی خامنهای سخن میگوید.[۹]برخی منابع گفتهاند او از دوستان دوران جوانی سیدعلی خامنهای، رهبر ایران، بود[۱۰]بنا به شواهد موجود این دوستی تا آخر عمر بین این دو نفر برقرار بود.[۱۱] سید علی خامنهای
نیز گفته با اخوان دوست بوده است. پایگاه اطلاعرسانی خامنهای نیز عکسی
از دستنوشتهٔ اخوان ثالث در دفتر یاداشتهای خامنهای منتشر و اعلام کرده
است که وی دستور دفن اخوان در مقبرهالشعرای آرامگاه فردوسی در توس را داده
است.[۱۲]